متن آهنگ نگاهی از حسن صحرایی
و خدا خواست کِ یک شب رُخِ زیبای تو بینمکِ دلم پَر بکشد سویِ تو آن لحظه یِ زیباهمانا کِ تو دیدم زپس پرده ای از عالم هستیبگفتم خدا شکر همین استبرایم کافی ای خالق هستینگفتم به زبانم دگر کُفر ، دگرشِرک وگناهی نکردم ، شدم بنده یِ مُخلصو دادی تو پاداشِ مرا عشق گوهربارخدایا دَمَتگرم منم اشرف هستیمنم آن کِ تو دادی بهترین خلقتِ هستیو قدر دانه آنم کِ چنانم عاشقی عاشق یارمعزیزم ، نگارم ، همه دارو ندارمتوچنین خوب چرایی کِ در باوره ماییتو همان ماه دل آرا بُرده ای دل به نگاهیتو پُرازچون وچرایی آه از آن شب توکجاییکِ منه آشفته هربار دلم خواست توبیاییگوش کُن خوب گوش کُنصدای موجِ دریا و مُرغانِ دریایی راچیزهایی کِ دوست داشتمشاهده عشقمان باشند ، ولی افسوس.آری افسوس دیگر ندیدمتو هرشب تورا درماه می جویمای جانِ جانان.